سفر نوروزی و شیرین زبون خانوم
امسال برای اولین بار تصمیم گرفتیم که تعطیلات عید بریم سفر و دختر خوشگلمم که دیگه خانوم شده و مثل قبل اذیتمون نمیکنه وقتی میریم بیرون و کلا خیلی باهامون همکاری کردی یعنی تو بازارای گناوه پا به پای ما میومدی و هیچی نمیگفتی با وجودیکه از صب تا بعد ناهار کنار دریا بودیم و شن بازی میکردی و بعدش میرفتیم بازار اصلا احساس خستگی نمیکردی فقط ثانیه به ثانیه جیش داشتی از شیرین زبونیات نگم که هر مغازه ای میرفتیم با فروشنده ها رفیق میشدی و کلی باهات بازی میکردن و تازه چند تا هدیه هم ازشون گرفتی برات چندتا عروسک خریدیم توشون یه شتر کوچولو هم بود دادم دستت یهو دیدم کف زمینی نگاه کردم نگو چی دیدم شتر نگون بختو گذاشتی رو زمینو سوارش شدی این روزات ان...
نویسنده :
مامایی و بابایی
9:13