ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

دوست داشتنی ما

دوست داشتن بی حد و مرز

1395/10/7 14:19
93 بازدید
اشتراک گذاری

جدیدا یه حس تازه دارم بهت دخترم

خیلی خیلی فهمیده شدی و حواست به همه حالت ها و حرفای همس

 هر روز که بیدار میشم میبینم دوست داشتنم اضافه شده یه حس عجیب یه بی انتهایی مطلق

چجوریه که میشه یه نفر رو هر روز که بیدار میشی اضافه تر دوست داشته باشی مگه حد دوست داشتن چقدر آخر نداره ؟

هیچ دوست داشتنی مثل مادرانه دوست داشتن نیست یه حس عمیق یه عشق عجیب یه مجنونی که اسمش مامان نداست

دستای کوچیکت حرفای قشنگت مهربونیات ببشید گفتنات دیگه تکار نمیشه گفتنت موهامو شونه کردنات

انگار هم تو مامان منی هم من مامان تو

شبا دیگه بعد 2سال و 6ماه راحت میخوابی به این صورت که ظهرا دیگه نمیخوابی و شبا من یکی یا دو تا قصه میگم و بعدش روتو اونوری میکنی میخوابی جانانم آرامشم، 9الی 9.30خواب خوابی

و بدینگونه من و بابا فراغ بال می یابیم چشمک 

بخاطر رشد کافی و سلامت خودته البته میدونی که

من که همش دارم تورو میخورم از بس خوشمزه ای بعد من خرس وحشی میشم تو انگار ته دلت میترسی ولی بازم میگی خرس وحشی بشو بعدشم که خرس وحشی میشم میگی نه مامانی اشنگ باش

هر شعری رو یه بار کافیه برات بخونم زودی یاد میگیری خودمم باورم نمیشه

پاییزه و پاییزه ،ماهیای رنگارنگ، یه توپ دارم قلقلیه رو میخونی

هروقت یه چیزی میخای که معمولا هم فقط لباس و پیراهنه کلی گریه و التماس و در نهایت با جمله قول میدم یکی فقط ،کارتو پیش میبری وروجک خانوم

اسمارتیز و آدامس خرسی گیر جدید هر روزته (قبل اون پاسیل بود و تافی یا به قول خودت کافی)البته مهیا کردنش با مادره چون میدونی که من ابدا با این چیزا مخالفم و مادر و بابایی در اینجور مواقع به دادت میرسن

و اما من از سر کار بر میگردم بغلت میکنم میگم وای دلم برات تنگ شده بود جدیدا نمیگم تو چشمات نگاه میکنم تو میگی وای چگد دلم تنگ شده بود بعدشم که داد و بیداد و بهونه های شما و خستگی های من و نذاشتنها برای خوابیدنهام

مثلا دراز کشیدم ک یکم چشمام رو ببندم بعنوان مانع از روی من میپری

بعنوان نی نیت موهامو شونه میزنی و هر چند دقیقه یه بار میگی پاشو عزیزم پاشو بشین

قیافه من :غمگینخطاگریه

خمیچی (یعنی خمیازه)در جریان باش

گاهی هم میگی خدا مرگم بده وقتایی که گریه میکنی و ناراحتی ازم

مامان دارم آرایش میکنم همش پیشمی و از تو کیفم پد منو برمیداری و فرار بعدم میگی برا منم رج (رژ) بزن

از بیرون با خاله و مادر میای اونا میگن وای خسته شدیم توام میگی وای خسته شدم از دارچین(دارچین برگرفته از شعر دستمال سرخ دارچینی) این جمله دیگه تکه کلام ما شده از اونروز و دستمال سرخ دارچین هم رمز برا مواقعی که یکی تورو محکم بغل میکنه و میچلونه باید رمزو بگی تا آزاد بشی

از بچگی مادر برات شعر یه دختر دارم شاه نداره رو میخوند این اواخر گردو شکن خونه مادرو (به جای میکروفن) بر میداری لباس عروسک خاله جونو (گامبو) میپوشی و قر میدی و این آهنگو میخونی یه شب برات آهنگو دانلود کردم و گذاشتم که برقصی وای که چه عشوه و چه قری میومدی و ما مات و مبهوت از این همه استعداد نهفته رقاصیتعجبخندونک دیگه از اونروز یکی از برنامه های هر روزمون همینه که این آهنگو بذاریم و برقصیم

در حال هر کاری که باشی بازم حواست به حرفهای مامان بابا هست و گاهی هم حرف هارو با ممیزی های خودت انتقال میدی که دردسر های با مزه ای درست میشه

از وقتی تو گوشت خوندم که غریبه ها نباید به جاهای خصوصیت دست بزنن به جز بابا مامان و دکتر دیگه از دست من و بابا هم عصبانی میشی وقتی سهوا دستمون به یه جای خصوصیت میخوره و بابا هم منو دعوا میکنه که تو گفتی بابا حق نداره بهت دست بزنه حالا بیا و درستش کن

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)