ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دوست داشتنی ما

آماده شدن واسه اومدنت

سلام عجیجم وای من فردا میخام برم یه جایی که زیاد خوشم نمیاد برم  ولی به خاطر شما مجبورم که برم آخه واسه اینکه مامانی بتونم برای اومدنت آماده بشم باید چند تا کار انجام بدم مثلا واکسن بزنم به دندونام برسم ولی این قسمت واکسن زدنش از همه بدتره فک نکنی مامانی میترسه ها حالا به هر حال که من فردا میرم واکشن بجنم واسه اینکه خدای نکرده وقتی شما میای تو شکمم دچار بیماری های بد نشم که واسه شما خطرناکه حالا که پیش خدایی واسم دعا که فردا برم و همه واکسنامو زده باشم و هیچی نیاز نباشه که بزنم گوگوری من. ...
21 اسفند 1391

برای نی نی گولوام

سلام نی نی گولوی قشنگم می دونی من و بابایی چند وقته خونه تکونی داریم تازه فقط جمعه ها آخه میدونی که مامانی و بابایی طول هفته را سر کاریم. میدونی بابایی چی میگه؟میگه سال دیگه که نی نی مون تو شکمته نمیتونی خونه تکونی کنی همشو خودم انجام میدم اونوقت من انقد ذوق زده میشم دلمون میخاست همین الان شمارو داشته باشیم ولی من دلم میخاد شما نیمه اول سال به دنیا بیای واسه همین باید صبر کنیم ایشالا سال دیگه این موقع چند وقت بیشتر نمونده که به دنیا بیایی و همه رو خوشحال کنی ...
20 اسفند 1391

اولین نوشته من

حالا که تصمیم گرفتیم نی نی دار بشیم میخام از الان همه چیزو بنویسم تا وقتی که فرشتمون بزرگ بشی و خودت بنویسی دوست دارم زود زود بیای پیشمون ولی حالا باید خیلی دیگه صبر کنی چون مامایی و بابایی کلی تا اومدنت کارای انجام نداده دارن.
17 اسفند 1391