ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دوست داشتنی ما

مالکیت

ضمایر را به درستی استفاده میکنی و همین که توانستی ضمایر را درست استفاده کنی با گفتن "مال منه" در مورد اسباب‌بازی‌هایت ابراز مالکیت می کنی و می‌تونی خودت را در آیینه بشناسی. اکنون می‌دانیم که این سه مهارت شناخت خود، همزمان به وقوع پیوستند. از یک تا پنج رو یاد گرفتی میشماری ازت میپرسم آسمون چه رنگه اول میگی بالا و به بالا اشاره میکنی بعد باز ازت میپرسم میگی آبیه و میدونی که آسمون ماه داره و ستایه ،دریا چه رنگه آبیه درخت چه رنگیه سبز خورشید خانوم چه رنگه زرد از توی حلقه هوشت رنگ آبی و یاسی رو تشخیص میدی زرد و قرمز رو هم کمابیش میشناسی ولی آبی رو هر جا ببینی تشخیص میدی دیگه انقدر به من وابسته شدی که حتی وقت...
22 دی 1394

دومین شب یلدا

امسال برات یه پارچه هندونه ای خریدم و خاله نسیم برات پیراهن دوخت و یه هدبند هندونه ای هم برای همه بچه ها درست کرد هر سال شب یلدا مصادف با تولد مامان رضوانم هست که براش یه زنجیر هدیه خریدیم تا گوشه ای از زحماتشو که هر روز از شما نگهداری میکنه جبران کنیم در حال حمله به کیک خامه ای ها موفق میشی و خوشحال از کار موفقیت آمیزت همه بچه های هندونه ای عزیز مامان هندونه ی مامان یلدای مامان الهی صد و بیست سال کنار سفره یلدا جشن بگیری   ...
30 آذر 1394

سخت اما دوست داشتنی

زندگی سخت است. زندگی برای آدم‌هایي كه زيادتر ميخواهند سخت تر است. هرچقدر سهم بیشتری از زندگی، شور، شوق و عشق بخواهی، باید سهم بیشتری هم از راحتی و آزادی خیال بپردازی. من هم مثل همه مادرها، روزهای سخت زیادی را سپری می‌کنم. نخوابیدن سخت است، گريه ترلان بعضي وقتها كلافه ام ميكند و انرژی دخترم رمقم را ميگيرد، کارهای خانه تمامی ندارند و من از دیدن خودم با موهای ژولی پولی و لباس‌های در هم و بر هم  در آينه ناراحت ميشوم  دلم برای روزهای خوش‌تیپی تنگ می‌شود، وقتی مثل یک باربر حرفه‌ای پا از در خانه بیرون می‌گذاريم و ساک و کیسه و لباس اضافی و چیزهای دیگر به ما آویزان است. بعضي و...
25 مهر 1394

روز دلبندم

روز کودک مبارک من يه مامانم....... ازينكه ميبينم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش ديگه اندازش نيست حس خيلي خوبي دارم.  وقتي فرزندم و نگاه ميكنم و قد و بالاشو ميبينم ذوق ميكنم وقتي فرزندم اراسته است و زيبا همه چي يادم ميره. خيلي وقته كه براي خودم وقت زيادي ندارم ....اما ازينكه تمام وقتم صرف رسيدگي به فرزندم ميشه يه جور خاصي خوشحالم خيلي وقته كه نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا اخرش بخورم......اما وقتي فرزندم شيرشو با ميل ميخوره و تموم ميشه انگار خوشمزه ترين غذاهاي دنيا رو خوردم خيلي وقته نتونستم كتاب مورد علاقمو بخونم.....اما وقتي با عشق با فرزندم حرف ميزنم واون به چشمانم زل ميزنه زيباترين متن هاي عاشقانه رو تو عمق نگ...
17 مهر 1394

دخترم یکسال و نیمه میشه

اين روزها كلمه ها در دهانت مي رقصند و با هر تلنگري بيرون مي دوند . ما گل از گلمان مي شكفد و خانه مان گلستان شده است . اين روزها بازيهاي كودكانه ات رنگ و بوي ديگري گرفته ،آب دادن به گل خانمان دغدغه هر روزت شده و يافتن ماه آسمون و ستاره ها در شبها همپاي خواب شبانه ات . هر روزي كه مي گذرد عشق لرزه اي در درونم اتفاق مي افتد و هر روز عشقت تازه مي شود . من پيش از تو  را با اين روزهايم قابل قياسي نيست و فقط ميگويم پروردگارا سپاس .................. دایره لغاتت زیاد شده آب من ماس یعنی ماست مش یعنی کشمش میس یعنی مرسی ب ب اوم یعنی به به دیز دیز یعنی خطرناکه دی دی یعنی جوجه منظورت همون جی جیه جیک یعنی صدای جوجه جیک ج...
15 مهر 1394

ماجراهای خرید کردن برای ترلان

قبلا که کوچیک بودی از دوستام شنیده بودم که میگفتن بذار دخترت بزرگ بشه اونوقت با لباس خریدن و پوشیدنش مکافات داری همش میخاد خودش یه چیزی انتخاب کنه و بخره ولی مامانی فکر نمیکردم این اتفاق به این زودی بیفته پریشب که رفته بودیم صورتی برای شما کفش بخریم اول از همه یه جفت کفش انتخاب کردی و چسبیدی بهش و دیگه از پات در نیاوردی و هر مدل دیگه میخاستم بپوشونمت اجازه نمیدادی و میگفتی نه بابایی هم همش نظرتو میپرسید که دخترم کدومو دوست داری توام اشاره به همونکه پوشیده بودی میکردی و آخرم مجبور شدیم همونو برات بخریم البته مجبورم نشدیم چون سلیقت حرف نداشت و اون از همه قشنگتر بود توی قسمت لباس فروشی هم رفته بودی کنار یه پالتو و همش میخاستی اونو برداری&...
6 مهر 1394