ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

دوست داشتنی ما

ماجراهای خرید کردن برای ترلان

1394/7/6 8:52
403 بازدید
اشتراک گذاری

قبلا که کوچیک بودی از دوستام شنیده بودم که میگفتن بذار دخترت بزرگ بشه اونوقت با لباس خریدن و پوشیدنش مکافات داری همش میخاد خودش یه چیزی انتخاب کنه و بخره ولی مامانی فکر نمیکردم این اتفاق به این زودی بیفته

پریشب که رفته بودیم صورتی برای شما کفش بخریم اول از همه یه جفت کفش انتخاب کردی و چسبیدی بهش و دیگه از پات در نیاوردی و هر مدل دیگه میخاستم بپوشونمت اجازه نمیدادی و میگفتی نه بابایی هم همش نظرتو میپرسید که دخترم کدومو دوست داری توام اشاره به همونکه پوشیده بودی میکردی و آخرم مجبور شدیم همونو برات بخریم البته مجبورم نشدیم چون سلیقت حرف نداشت و اون از همه قشنگتر بود

توی قسمت لباس فروشی هم رفته بودی کنار یه پالتو و همش میخاستی اونو برداری  بابایی هم اونو در آورد و تنت کرد وای که چقد ذوق کرده بودی و دوسش داشتی و چقدرم که بهت میومد یه پالتوی پشمالوی سفید که توش مثل یه پیشی ملوس شده بودی خلاصه اونو پوشیدی و پا گذاشتی به فرار بیرون مغازه بعدم از اینور مغازه به اونورش میدویدی و من و بابایی به دنبالت که پالتو رو از تنت در بیاریم شانس آوردیم مغازه خلوت بود بالاخره با کلی خواهش و کلی حرف زدن از تنت در آوردیم و رفتیم بیرون اگه واسه زمستون پالتو نداشتی حتما برات میخریدمش فدای تو خوش سلیقه مامان

توی اون یکی شعبه صورتی هم که میخواستم چند تا لباس پرو کنم برات نمیذاشتی و جیغ میزدی دوسشون نداشتی عزیزم آخه شما از الان دوست داری که خودت لباستو انتخاب کنی ولی خب با کلی دردسر بالاخره برات یه بلوز و شلوارک که خیلی خوشگل بود و چشممو گرفت خریدم

همچنین چند شب پیش با بابایی رفتیم برات عروسک بخریم وقتی ازت نظر خاستم خودت یه جوجه انتخاب کردی و من هر عروسکی بهت میدادم پسش میزدی و میگفتی نه ولی خب مامان بالاخره برات یه دختر موزیکال برداشتم و جوجه را نخریدم ولی الان پشیمونم که چرا برات همونی که خودت دوست داشتی نخریدم بیشتر اونی که خودم دوست داشتم برات خریدم چون از وقتی برای خریدن سیسمونی میرفتیم من ازین عروسکایی که فنرشونو میکشی آهنگ پخش میکنن خوشم میومد و بالاخره الان تونستم بخرمش متاسفم مامان ازین به بعد قول میدم که به تصمیمات احترام بذارم

پسندها (1)

نظرات (0)