ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

دوست داشتنی ما

شیرین زبونی های وروجکم

1395/6/15 9:43
145 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا توی خونه راه میری و میگی مامان دوست دارم خیلی زیاد از محبت کردنات که چی بگم تا جایی که میای صورته منو بابایی رو بو میکنی میگی آخیش.البته تموم این کارا رو زمانی ما باهات میکردیم کل کارات الگو برداری از منو باباته.هر چی میگذره بیشتر میفهمم همه ی رفتارات بستگی به رفتاره منو بابایی داره،الهی من دورت بگردم که تو انقدر با محبتی

تا از دستشویی میای بیرون زودی میگی شورتم بپوشم زسته آخه یه مدت عادت کرده بودی از دستشویی بیای بیرون بدون شورت بگردی که یه بار پدر جون بد جور دعوات کرد و گفت بپوش زشته از اونروز میگی شوتم بپوشم زسته پدجون دعوا میکنه

بعد از ظهر توی بغل مادر خوابیدی و داری وول میخوری یهویی بهش میگی توی چشمات پر چیه؟مادر متعجب ،و مونده که چی بهت جواب بدهتعجب بعد چند ثانیه خودت جواب میدی پر ترلانه توی چشای منم پر مادره

مامان که اینو برام تعریف میکنه من از این و اون(بابایی و خاله نسیم) جویا میشم که کدومشون اینو یادت دادن همه میگن ما یادش ندادیم آخه مامانی نمیدونم که دخترم سرشار از احساساته محبت ونیازی نیس کسی بهش یاد داده باشه حالا همه ازت میپرسن توی چشمام چی میبینی توام چند ثانیه به چشماشون نگاه میکنی و با اون زبون شیرینت میگی ترلان

یاد گرفتی یعنی تکه کلامت شده که هر جا بخوایم از کسی خداحافظی کنی میگی خدافظ سلام برسونید خوب آداب معاشرتو یاد گرفتیا.

هر زمانی هر جایی که باشیم وقتی داریم برمیگردیم خونه شما از وقتی که حس میکنی ما داریم آماده رفتن به خونه میشیم شروع میکنی بگی من برم پیش مادر و اگه ما مقاومت کنیم اونوقته که میزنی زیر گریه و نوحه خوندنت شروع میشه مادرم مادرم مادر مادرم مادرم مادر دیگه همه فامیل یاد گرفتن چطوری نوحه میخونی وروجک بلا در نهایتم ما مجبور میشیم شما رو با مادر بفرستیم بری خونشون نمیدونم این مادر چیکار میکنه که تو انقد بهش علاقه داری، البته میدونم انقد طبق میل شما عمل میکنه و دل به دلت میده همینه که خیلی دوتش داری جیگر خانوم.

دیروز مامان بابا باهات قهر کردیم چونکه منو زدیغمگیناونوقت خودتو به هر دری زی که باهات آشتی کنیم اولش که نمیدونم سرت کجا خورد گفتی آخ سرم بعد میگی آخ سرم درد گرفت کم کم میگی وای سرم داره خون میاد همراه با داد و فریاد فراوان و مامان بابا هم دارن یواشکی میمیرن از خنده از دست کارای تو دخمل آخرش این ترفند به جایی نمیرسه و شما یه راه دیگه را امتحان میکنی میگی اصلا دوست ندارم خیلی زیاد ،عاشقتم نیسم ولی بازم نتیجه نمیده آخه مامان بابا خیلی از کارت ناراحتن نهایتا میای و خودتو جا میدی بین مامان بابا و لوس میکنی خودتو چون میدونی که ما تحمل نداریم و دیگه از موضعمون کوتاه میایم و شروع می کنیم به نوازش و محبت.

دوچرخه که برای تولدت گرفتیم بردیم سایزشو عوض کردیم چون شما علاقه ای نشون نمیدادی و سایزش کوچیک بود.دادیم برات یه بزرگتر خریدیم که تا میای یاد بگیری برات کوچیک نشه ولی از وقتی ما تصمیم به اینکار گرفتیم شما علاقه پیدا کردی الانم با دوچرخه جدیدت زیاد بازی میکنی و دوسش داری.

نمیدونم چرا بچه ها رو میزنی آریا آتنا آروین حتی امیرعلی که ازت بزرگتره.قبل اینکه جایی بریم که قراره بچه ها باشن بهت گوشزد میکنم که بچه ها رو نزنیا باهم دوست باشین اولش میگی باشه بعد یهویی با لحن تندی میگی میزنمشونعصبانی

جمعه رفتیم باغ پدر جون ،دایی جسیکارو آورده بود اونجا دم آخری شما که از جسیکا دور نمیشدی شروع کردی اذیتش کنی و بزنی تو کمرش و کمرشو محکم با مشتت گرفتی توی یه آن جسی عصبانی شد و برگشت یه واق واقی کرد و دستتو گاز گرفت و شما هم شروع کردی به گریه فرداش مادر با بابایی شما رو بردن واکسن زدی دونوبت دیگه هم باید بزنی عصری که از سرکار اومدم خواب بودی تا از خواب بیدار شدی و چشمتو باز کردی گزارش دادی که رفتم دخ دخ آمپول زدم گریه هم نکردم (به گفته مادر خیلی شدید گریه کردی به محض اینکه متوجه شدی داری میری دخ دخ)

حالا بهت میگم بازم میری پیش جسی که تو رو گاز گرفت میگی هوم میرم میزنمش کمرشو میگیرم میزنمش تعجبنمیدونم چرا اصلا نمیترسی مامان میگه تو خونه هم همش پیششی همشم داری اذیتش میکنی یا گوششو میکنی یا میزنی توی کمرش از دست تو دختر نترس

تا همین چند روز پیش مطمئن بودم که مزه ها رو نمیدونی مثلا به تند هم میگفتی ترشه مثلا نوشابه رو هم میگی ترشه ولی چند روز پیش بابایی گوشت چرخکرده درست کرده بود داشتم بهت میدادم بخوری گفتم خوبه خوشمزس گفتی خوشمزس فقط یه کمی تنده الهی من فدای تو و حرف زدنت بشم که چند تا لقمه هم خوردی ازش با وجود تندیش الان دیگه میدونم که مزه تندی رو هم میفهمی دیشبم داشتی مشیر میخوردی بابا گفت ترلان ترشه گفتی آره ولی من که باورم نشد گفتم ترلان مامان شیرینه یا ترشه گفتی شیرینه گفتم چه مزه ای میده گفتی شیرینه شربت و دارو رو هم که میدونی تلخه و نمیخوری مخصوصا اگه شیشه هاش مثل هم باشه دیگه اصلا نمیشه گولت زد اولش موافقت میکنی که بخوری بعد وقتی شیشه شربتو میارم و میبینیش میگی اینو نه این تلخه و دیگه به هیچ عنوان نمیشه گولت زد که این شیرینه و بخوریش

تازه میدونی که تا چند وقت پیش فقط میتونستی شورت و شلوارتو خودت در بیاری و بپوشی و الان میتونی بلوز یا پیراهنتم بپوشی و البته تقریبا میتونی درش بیاری ولی با این تفاوت که اول آستین یا بند لباسو در میاری از دستت و بعد از پایین درشون میاری تازه دستشویی هم که میری دیگه نیازی نیس شورت یا شلوارتو در بیارم خودت با دستت میگیریشون که خیس نشن و اینو مادر بهت یاد داده یه جورایی انقد خود کفایی که تقریبا میتونی خودتو هم بشوری فقط برات باز کردن شیر آب کمی سخته ولی با این حال هنوز دنبالت میام تو دسشویی

به تمام قسمتهای موبایل وارد شدی و آهنگ حذف میکنی انتخاب میکنی سلفی میگیری

همچنان محبوبترین سرگرمیت و البته سوهان روح من عوض کردن پی در پی لباسهاته

نقاشی فرشها دستها و پاهات با مداد شمعی و آبرنگ هم لازمه از همین تریبون اعلام کنم که کار هر روزته

این بود گزیده ای از روزهای با تو بودن ، بهشتی که تو باشی و مامانی که من

برایم تا همیشه بمان معنای واقعی عشق ورزیدن آرزوی بدست اومدممحبت

اینم عکسات توی این مدت در ادامه مطلب

 

توی تابستون که همش گشت و گذار و آب بازی بود

بازیای بابا و ترلان

ترلان عادت داره همش پیراهن یا دامن بپوشه وقتی نباشه هر چیزی رو دامن میکنه مثل پتوش

یه روزم که خانما مجردی بدون بابایی رفتیم باغ بانوان

سال قبل که رفته بودبم شما از بره ناقلا میترسیدی ولی چند وقت پیش عکس امیر علیو دیده بودی همش میگفتی بریم ناقالا تا بالاخره بردیمتو ازت عکسم گرفتیم با ناقالا

عاشق ژست گرفتناتم

اینم دو چرخه جدیدت

وقتی مامان بازم کیک میپزه و شما تولد میخای ازم

توی نمایشگاه مادر و کودک

ترلان در حال نقاشی

ترلان پازلشو کامل بلده البته از خیلی وقت پیش بلده ها

الهی من فدای خاب ناز خودت بشم که با گامبوی خاله هم ست کردی

پسندها (1)

نظرات (0)