ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

دوست داشتنی ما

شش ماهگی

1393/7/15 8:49
210 بازدید
اشتراک گذاری

این ماه دیگه خیلی راحت غلت میخوری و همشم در حال غلت زدن به اینور و اونوری،تو خونه خودمون که هر چی میای غلت بزنی به یه جایی گیر میکنی مثلا میری زیر میز ناهار خوری گیر میکنی به صندلی بعد من یه صندلی از جلو راهت برمیدارم غلت میزنی گیر میکنی به بعدی

کم کم تا آخر ماه شکمتو و دستاتو آوردی بالا میخاهی شروع کنی چهار دستو پا بری مامانی هم کمکت میکنم که بری ولی خودت به تنهایی هنوز نتونستی حرکت کنی

گوشتو که سوراخ کرده بودیم عفونت کرد آخه توام مثل خودمی مامانی،به فلزات حساسیت داری حتی اگه دکمه لباست فلزی باشه والان مامان تازه فهمیدم منم مجبور شدم نخ توی گوشت کنم تا خوب بشه و بعدش گوشواره های خوشگلتو که مامان رضوان از یزد خرید برات بندازم

مامانی تورو میشونم به مبل تکیه میدمت کم کم شروع کردی بدون کمک مبلم بشینی ولی چون زوده و کمرت درد میاد من نمیذارم بشینی فدات شم

با خاله ای بهت یاد دادیم پاتو بیاری بالا بگیری توام سریع یاد گرفتی این ماه ماهگردتم با تاخیر برات گرفتم چون تولد خاله جونی هم 17 مهر بود و ما گذاشتیم 15 مهر تولد خاله ای و ماهگردتتو باهم گرفتیم و خاله ها و مامانجونم دعوت کردیم خیلی خوش گذشت

از آخر این ماه مامانی دیگه مرخصیم تموم میشه و باید برم سر کار شش ماهه که ما با هم همه جا بودیم خوابیدیم ، بیدار شدیم ، غذا خوردیم ، خندیدیم و گریه کردیم اما ازین به بعد تو دیگه متعلق به بقیه هم میشی بابایی پدر جون مامان رضوان و خاله نسیم دیگه باید لذت بزرگ کردنتو با اونا تقسیم کنم خیلی سخته که تورو از صبح تا بعداز ظهر بذارم و برم ولی چاره ای نیست باید تحمل کنیم مامانی،توام که حسابی شیطون شدی و دیگه یه جا بند نمیشی

هوايي را كه نفس ميكشي با تمام وجوم ميبلعم تا وقتي كنارم نيستي نفس كم نيارم

مرکز بهداشت که بردمت وزنت 7600 بود قدت 67 و دور سرت 42.5،واکسنتم زدیم و کلی گریه و جیغ

ترلان کم کم یاد گرفته به تنهایی بشینه


اینم وقتی غلت میزنیو گیر میکنی به صندلیا

لم دادی روی مبل و غذا میخوری

اینم یه عکس سلفی ترلان و بابایی


ماهگرد ششمت که با تولد خاله نسیم باهم بود و شما دستتو فرو کردی توی کیک و گذاشتی دهن خاله جون

پسندها (1)

نظرات (0)