ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

دوست داشتنی ما

تولد بابایی

1392/1/10 14:37
285 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم 

دیروز تولد بابایی بود و من شب قبلش براش تولد گرفتم مامان بزرگا و بابا بزرگارو دعوت کردم  و خانواده عمه جونیو و دایی جون خودمو

وای از صبش که بیدار شدم کلی کار داشتم همش پای گاز بودمو ظرفشویی  بابایی رو هم فرستادم خرید اینارو خرید و اومد خلاصه تا عصری کلی کار کردم تازه خاله جونم اومد کمکم ویه سالاد خوشگل درست کرد منم که ترکوندم واسه بابایی پیش غذا سوپ جو و رولت کالباس و سینی بورانی درس کردم شامم جوجه کباب و دسرم ژله آکواریوم بود بعدا هر وقت فرصت شد عکساشو میذارم که وقتی خودت اومدیو دیدی دلت آب بشه و هی بگی مامانی برام ازینا درس کن

بعد شامم کیکی که سفارش داده بودم آوردیم انقد خوشگل بود و خوشمزه این شکلی  و کادوها  که عمه جون و مامان بزرگ و بابا بزرگ (مامان بابای من) کلی زحمت کشیده بودن و بچه های عمه جون که نقاشی های خوشجل کشیده بودن واسه دایی و هلنا جون که گفته بود میخام مداد شمعی بیارم واسه دایی خب بذاره واسه بچشون.بابایی ساله شد بعدم بابایی شمهاشو که 24 بود و4 تا کم بود(من موقع چیدن شمها رو کیک فهمیدم کمه) و فوت کرد و بعدم بچه ها کلی رقصیدن  و مثل همیشه خاله جون بود خلاصه که کلی خوش گذشت و فقط جای تو عزیزم خالی بود ایشالا سال دیگه این موقع خودت باشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)