نه ماهگی
تو این ماه با کمک جایی راه میری و از حالت ایستاده میتونی بشینی ولی هنوز بدون کمک جایی نمیتونی بلند بشی و راه بری
دست دستی یاد گرفتی و موشی خیلی کم دست میزنی ولی صدا نداره
مامان رضوان انقد باهات تمرین راه رفتن کرده که تازگیا می ایستی و چند قدم بر میداری میپری تو بغلش اینا اولین قدمای زندگیته عزیز دلم
دیگه اینکه چقد اینور اونور میری و به همه جا کار داری مامانی با مشقت زیاد برات سر کار شیر میدوشم تمام انگشتام درد گرفتن،شبا نمیخابی و اذیت میکنی همش میخاهی شیر بخوری،ولی یه شب توی همین ماه تا صبح خوابیدی و حتی بیدار نشدی شیر بخوری که من خودم شیر میذاشتم دهنت این اولین شبی بود که تا صبح خوابیدی
هفدهم آذر و بیست ونهم آذر دوتا دندون بالاییتم در اومد
بردمت مرکز بهداشت وزنت 8800 قدت 72 و دور سرت 43.5 بود همه چی خیلی خوب بود
زیر میز چیکار میکنی دخمل
اصلا من با همه قهر کردم و خوابیدم
با سر رفته تو سبد اسباب بازی
شال و کلاه کردی کجا بری
اینم از غذا خوردنت ببین مامانی
اونجا رفتی چیکار کنی
و ماهگرد نهمت
و اینم کیک ماهگردت که داری میخوریش والبته این ماه از مزه کیکت زیاد خوشت نیومد ولی سر و صورتت انگار زیاد دوست داشتن